چرا عدد پمپبنزین فقط نوک کوه یخ است؟
اختلاف میان هزینه واقعی تولید و قیمت فروش در پمپبنزین نشاندهنده یارانه پنهان عظیم انرژی و ناکارآمدی ساختار قیمتگذاری است.
به گزارش بورس امروز؛ طی روزهای اخیر، بررسی صورتهای مالی پالایش نفت اصفهان و تحلیل تغییر قیمت بنزین زاویه دید دقیقتری درباره ساختار قیمتگذاری انرژی در ایران به من داد.
در گزارش میاندورهای این پالایشگاه، نفت خام سبک با فرمول «فوب خلیج فارس منهای پنج درصد» و با نرخ ارز مبنا بهعنوان خوراک خریداری شده است. در مقایسه هزینه کل نفت خام مصرفشده نسبت به حجم بنزین تولیدی، عددی مهم بهدست میآید: هزینه واقعی نفت خام مصرفشده برای تولید هر لیتر بنزین حدود ۱۳۰ هزار تومان است. دلیل این موضوع ساده و کاملاً فنی است: نرخ تبدیل نفت خام به بنزین معمولاً در حدود ۲۰ درصد است.
با وجود این واقعیت فنی، در صورتهای مالی پالایشگاه، «بهای تمامشده حسابداری» بنزین تنها حدود ۲۸ هزار تومان ثبت شده است؛ چرا که در مدل حسابداری، هزینه خوراک بین تمام فرآوردهها سرشکن میشود و سهم بنزین از این تقسیمبندی صرفاً بخشی از هزینه کل است.
قیمت فروش بنزین به شرکت پخش نیز در محدوده ۳۲ هزار تومان قرار دارد. به همین دلیل است که کل بهای تمامشده بنزین فقط حدود یکپنجم هزینهای است که صرف خرید نفت خام شده و همین شکاف بزرگ، بخش اصلی یارانه پنهان انرژی در کشور را رقم میزند.
این اختلاف میان هزینه واقعی و قیمت تکلیفی باعث میشود که افزایش قیمت بنزین از سه به پنج هزار تومان، صرفاً لایه نهایی زنجیره یارانه را تحت تأثیر قرار دهد. به همین دلیل انتظار کاهش چشمگیر کسری بودجه با چنین اقدامی واقعبینانه نیست. کسری عمده در سطوح بالادستی شکل میگیرد؛ فروش نفت خام با تخفیف، هزینه خوراک را بهصورت غیرواقعی تقسیم میکند و قیمت فروش پالایشگاه بهصورت تکلیفی پایین نگه داشته میشود. علاوه بر این، بخشی از صرفهجویی ناشی از افزایش قیمت بنزین معمولاً صرف پرداختهای حمایتی جدید، افزایش هزینههای جاری دولت و تأمین فشار تورمی میشود. به عبارتی، هر واحد کاهش یارانه در نقطه مصرفکننده معمولاً در جای دیگری از بودجه دوباره ظاهر میشود و اثر نهایی آن بر کسری بودجه محدود باقی میماند.
در کنار تمام این موارد، اثرات تورمی افزایش قیمت بنزین نیز قابلتوجه است. افزایش قیمت سوخت، هم از کانال هزینه حملونقل و لجستیک و هم از کانال انتظارات تورمی، فشار مشخصی بر سطح عمومی قیمتها وارد میکند. بخشی از هزینه حملونقل مستقیماً وارد قیمت کالاهای مصرفی میشود و بخش دیگر از طریق اثرات روانی بر رفتار قیمتگذاری بنگاهها عمل میکند.
از منظر بازار سرمایه، صنایع حملونقل، لجستیک، خردهفروشی، غذایی، دارویی و سیمانی با افزایش هزینه حملونقل و رشد هزینههای عملیاتی مواجه میشوند؛ همین اتفاق باعث کاهش حاشیه سود در کوتاهمدت میشود. اما در بلندمدت، خودروسازها، قطعهسازها و شرکتهای حوزه CNG و نوسازی ناوگان از تغییر الگوی مصرف و افزایش تمایل به خودروهای کممصرف یا دوگانهسوز منتفع میشوند.
جمعبندی این تحلیل روشن است: عددی که روی تابلوی پمپبنزین مشاهده میشود تنها کوچکترین بخش داستان انرژی در ایران است.تا زمانی که ساختار قیمتگذاری، الگوی تخصیص هزینه خوراک، مدل حمایت اجتماعی و وضعیت شرکتهای دولتی اصلاح نشود، افزایش قیمت بنزین اثر محدودی بر بودجه دولت خواهد داشت؛ اما اثر آن بر تورم و صنایع بورسی، گسترده و در بسیاری موارد پایدار خواهد بود.
نویسنده: لیلا عبداللهی تحلیلگر کارگزاری پیشرو
