بازارهای مالی ایران؛ از سرریز نوسانات تا راهکارهای مدیریت
بازارهای مالی ایران بهدلیل وابستگی متقابل ارز، طلا، سهام و مسکن با نوسانات گسترده مواجهاند و شوکهای ارزی بیشترین اثر را بر سهام دارند.
به گزارش بورس امروز؛ بازارهای مالی ایران بهدلیل وابستگی متقابل ارز، طلا، سهام و مسکن با نوسانات گسترده مواجهاند و شوکهای ارزی بیشترین اثر را بر سهام دارند.
وجود بازارهای مالی قوی و کارآمد همراه با سازمانهای فعال در این حوزه، از عوامل مهم در افزایش سرمایهگذاری و رشد اقتصادی محسوب میشود. در سالهای اخیر، توجه بسیاری از فعالان و پژوهشگران به بررسی روابط میان بازارهای مختلف جلب شده است. مطالعه این روابط برای انتخاب استراتژیهای سرمایهگذاری، پوشش ریسک و متنوعسازی سبد دارایی اهمیت زیادی دارد.
اگر دو بازار ارتباط ضعیفی با یکدیگر داشته باشند، شوکهای ناشی از یک بازار تأثیر کمتری بر بازار دیگر خواهد داشت. در چنین شرایطی سرمایهگذاران میتوانند با تنوعبخشی به داراییهای خود، ریسک را کاهش دهند. قیمت داراییها در بازارهای مالی همواره تحت تأثیر تحولات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی داخلی و جهانی دچار نوسان میشود. این نوسانات سرمایهگذاران را وادار میکند تا ترکیب داراییهای خود را تغییر دهند.
پدیدهای که به «سرریز نوسان» شناخته میشود، میتواند از یک سو آشفتگی بازار بحرانزده را تشدید کند و از سوی دیگر نوسانات را به سایر بازارها منتقل نماید. بنابراین، اندازه نوسان قیمت در یک بازار نه تنها تحت تأثیر نوسانات گذشته خود قرار دارد، بلکه از نوسانات بازارهای دیگر نیز اثر میپذیرد. این موضوع با گسترش ارتباطات و وابستگی متقابل بازارهای مالی اهمیت بیشتری یافته است. وابستگی و سرریز میان بازده و نوسان داراییها به دلایل مختلفی همچون شناسایی کارایی بازار، مدیریت ریسک، تنظیم بازار و انتخاب سبد دارایی مناسب اهمیت دارد. برای تخصیص بهینه منابع و پیشبینی نوسانات آینده، تشخیص درست رفتار بازدهی و ارتباط میان بازارها ضروری است.
همچنین شرایط مختلف بازار، مانند دورههای صعودی و نزولی، میتواند بر ارتباط میان بازدهی و نوسانات اثر گذارد. به همین دلیل بررسی این روابط در شرایط متفاوت بازار اهمیت ویژهای دارد.
بررسی روند بازارهای سهام، ارز، طلا و مسکن در ایران نشاندهنده تغییرات ناگهانی و قابل توجه قیمت این داراییها و تلاطمهای مربوط به آنهاست. با توجه به رکود اقتصادی و تورم بالا، ورود به بورس، بازار ارز و بازار طلا بهعنوان جایگزینهای سرمایهگذاری مطرح شده است. درک صحیح رفتار تلاطم و بازدهی قیمت در این بازارها نقش مهمی در انتخاب سبد دارایی و اتخاذ سیاستهای کنترلی دارد.
در این چارچوب، هدف بررسی ارتباط متقابل ریسک و بازدهی و سرریز آنها میان بازار سهام و بازارهای رقیب شامل ارز، مسکن و طلا در شرایط مختلف بازار است. عامل زمان نیز اهمیت زیادی دارد، زیرا رویدادهای مهم میتوانند در طول دورههای مختلف بر عملکرد بازارهای مالی اثرگذار باشند.
سرایت نوسانات و رفتار بازارهای مالی
امروزه شواهد زیادی وجود دارد که نشان میدهد نوسانات و بازدهی داراییهای مالی به سایر داراییها و بازارها سرایت میکند. دامنه این سرایتها با گسترش سیستمهای ارتباطی و اطلاعاتی و وابستگی روزافزون بازارهای مالی به یکدیگر افزایش یافته است. شناسایی مکانیزمهای سرایت بازده و نوسانات میان بازارهای مختلف اهمیت زیادی دارد، زیرا این پدیده اطلاعات ارزشمندی در خصوص کارایی بازارها ارائه میدهد. در یک بازار کارا، قیمت یک دارایی نباید بر اساس قیمتهای گذشته داراییهای دیگر قابل پیشبینی باشد.
وجود سرایت میان متغیرهای مالی و بازارهای مختلف میتواند زمینهساز استفاده از استراتژیهای معاملاتی سودآور باشد. اگر سود حاصل از چنین استراتژیهایی بیش از هزینههای عملیاتی باشد، این امر نشانهای از عدم کارایی بازار خواهد بود. علاوه بر این، شناسایی مکانیزمهای سرایت در مدیریت سبد دارایی نقش مهمی ایفا میکند، زیرا میتوان از آن برای انتخاب ترکیب مناسب داراییها و کاهش ریسک استفاده کرد. همچنین سرایت نوسانات به پیشبینی تغییرات آینده کمک کرده و در حوزههایی مانند قیمتگذاری ابزارهای مالی، بهینهسازی سبد سهام، محاسبه ارزش در معرض خطر و مدیریت ریسک کاربرد دارد.
دلایل سرریز میان بازارهای مختلف را میتوان در دو دسته کلی جای داد:
الف- عوامل بنیادین:
این نوع سرریز ناشی از همبستگی طبیعی میان بازارهای اقتصادی است. شوکها یا تلاطمهای جهانی و محلی، به دلیل وجود پیوندهای مالی در اقتصاد جهانی، میتوانند میان کشورها یا بازارهای داخلی منتقل شوند. وقوع بحران مالی یا کاهش شدید ارزش پول، بر اصول اقتصادی سایر کشورها اثر گذاشته و باعث کاهش سرمایهگذاری، محدود شدن جریانهای مالی و انتقال بحران به دیگر بازارها میشود. در چنین شرایطی، شرکای تجاری یا بازارهای مرتبط نیز با کاهش قیمت دارایی و خروج سرمایه مواجه خواهند شد.
ب- رفتار سرمایهگذاران:
این نوع سرریز ناشی از واکنشهای رفتاری و گاه غیرمنطقی سرمایهگذاران است. عواملی مانند هراس مالی، رفتار گروهی، نبود اعتماد و افزایش ریسکگریزی میتوانند بحران را تشدید کنند. بسیاری از سرمایهگذاران تصویر کاملی از وضعیت همه بازارها ندارند؛ بنابراین کاهش شدید ارزش پول یا سهام میتواند زیانهایی ایجاد کند و در شرایط عدم تقارن اطلاعات، رفتار گروهی را تقویت نماید. برای نمونه، ورشکستگی یک بانک بزرگ ممکن است سپردهگذاران را دچار نگرانی کرده و آنان را به خروج گسترده سپردههایشان از سیستم بانکی وادارد. این رفتار میتواند بحران تازهای ایجاد کند یا بحران موجود را شدت بخشد. در چنین شرایطی، تصمیمات سرمایهگذاران به شدت تحت تأثیر رفتار دیگران قرار میگیرد و نبود اعتماد به بازار، خروج سرمایه و تلاطمهای مالی را افزایش میدهد.
پیامدهای سرریز نوسان و شوک در بازارهای مالی
سرریزهای نوسان و شوکهای وارد بر بازارها، بسته به میزان انعطافپذیری و نحوه تعامل و ارتباط میان آنها، میتوانند سه پیامد متفاوت داشته باشند:
حالت اول: بازارهای مقاوم و منعطف
زمانی که بازارها مقاوم و انعطافپذیر باشند و ارتباط میان آنها منسجم و قوی باشد، اثر شوک منفی قیمتی در یک بازار میان بازارهای مرتبط توزیع میشود. در این شرایط، آسیب خاصی به یک بازار وارد نمیشود و اثر شوک بهطور مؤثر میان مشارکتکنندگان پخش و تعدیل میگردد. این وضعیت همانند فنری است که پس از ضربه از حالت تعادل خارج شده و پس از مدتی دوباره به وضعیت اولیه بازمیگردد.
حالت دوم: بازارهای آسیبپذیر با ارتباط ضعیف
زمانی که بازارها آسیبپذیر و نامنعطف باشند و ارتباط میان آنها ضعیف باشد، شوک منفی تنها به همان بازار وارد میشود و بازارهای دیگر آسیبی نمیبینند. این حالت مشابه پرتاب سنگی به یک سبد تخممرغ است که فقط تخممرغهای در معرض ضربه میشکنند و سایر تخممرغها سالم باقی میمانند.
حالت سوم: بازارهای آسیبپذیر با ارتباط قوی
زمانی که بازارها آسیبپذیر و نامنعطف باشند اما ارتباط میان آنها منسجم و قوی باشد، شوک منفی نه تنها به یک بازار آسیب جدی وارد میکند، بلکه سایر بازارهای مرتبط نیز تحت تأثیر قرار میگیرند. این وضعیت همانند پرتاب سنگی به شیشه است که نه تنها محل اصابت میشکند، بلکه اطراف آن نیز ترک برمیدارد و آسیب میبیند.
تأثیر نرخ ارز بر بازار سهام
تغییرات در بازار ارز میتواند از دو مسیر اصلی بر قیمت سهام و در نتیجه بر کل بازار سهام اثرگذار باشد. از یک سو، افزایش نرخ ارز در بعد تقاضا موجب افزایش درآمد شرکتهای صادرکننده کالا و رشد قیمت سهام آنها میشود. از سوی دیگر، در بعد عرضه، افزایش نرخ ارز باعث کاهش سود شرکتهای واردکننده نهادههای واسطهای شده و در نتیجه قیمت سهام آنها کاهش مییابد.
اثر تغییرات نرخ ارز بر قیمت سهام را میتوان از دو رویکرد بررسی کرد:
رویکرد سنتی
در این دیدگاه، نرخ ارز تحت تأثیر عوامل واقعی اقتصاد مانند تراز تجاری، تولید و درآمد قرار دارد. کاهش ارزش پول داخلی (افزایش نرخ ارز) توان رقابتی شرکتهای داخلی را افزایش داده و صادرات آنها را در مقایسه با رقبای خارجی ارزانتر میسازد. این مزیت نسبی موجب افزایش صادرات، درآمد و در نهایت رشد قیمت سهام شرکتها میشود. بنابراین در این رویکرد، رابطهای مثبت میان نرخ ارز و قیمت سهام وجود دارد.
رویکرد پرتفوی
در این دیدگاه، نرخ ارز بیشتر تحت تأثیر حساب سرمایه و جریانهای مالی قرار دارد. کاهش قیمت سهام باعث کاهش ثروت سرمایهگذاران داخلی شده و تقاضای پول و نرخ بهره کاهش مییابد. در چنین شرایطی، کاهش ارزش پول داخلی و افزایش نرخ ارز میتواند موجب خروج سرمایه از کشور شود و در نتیجه فشار منفی بر قیمت سهام شرکتها وارد کند. بنابراین در این رویکرد، رابطهای منفی میان نرخ ارز و قیمت سهام مطرح میشود.
سایر عوامل مؤثر
خریداران سهام علاوه بر سود تقسیمی، به تغییرات ارزش ذاتی شرکت نیز توجه دارند. صنایعی که برای راهاندازی نیازمند واردات ماشینآلات و تجهیزات هستند، به شدت تحت تأثیر تغییرات نرخ ارز قرار میگیرند. افزایش نرخ ارز میتواند ارزش ذاتی این شرکتها را کاهش دهد و در نتیجه تقاضا برای سهام آنها افت کند. همچنین ترکیب داراییها و بدهیهای ارزی شرکتها نقش مهمی در قیمت سهام دارد. اگر داراییهای ارزی شرکت بیش از بدهیهای آن باشد، افزایش نرخ ارز موجب سود ناشی از تسعیر ارز شده و قیمت سهام رشد میکند؛ در غیر این صورت، اثر منفی خواهد داشت.
نقش طلا در مدیریت ریسک و تنوع سبد سهام
سرمایهگذاران با افزودن طلا به پرتفوی سهام خود میتوانند از طریق متنوعسازی، ریسک را کاهش داده و بازدهی سبد دارایی را افزایش دهند. قیمت طلا بازتابی از تعامل عرضه و تقاضا در بازاری است که خریداران و فروشندگان بسیاری در آن حضور دارند و جریان اطلاعات نسبتاً آزاد برقرار است.
از آنجا که قیمت طلا شاخصی مناسب برای نشان دادن فشارهای تورمی محسوب میشود، معمولاً در دورههای تورمی، آشفتگی بازار ارز یا بیثباتی سیاسی افزایش مییابد. این امر باعث میشود افراد تمایل بیشتری به نگهداری طلا در سبد داراییهای خود داشته باشند تا ارزش داراییشان حفظ شود. علاوه بر این، انگیزههای سفتهبازی نیز یکی از عوامل تأثیرگذار بر تقاضای طلا هستند و بخش قابل توجهی از نوسانات کوتاهمدت قیمت در این بازار ناشی از همین نوع تقاضا است.
بر اساس نظریه سبد دارایی، قیمت طلا میتواند بر شاخص قیمت سهام اثرگذار باشد. سرمایهگذاران همواره به دنبال ترکیب بهینهای از داراییهای مالی هستند تا به بازده مورد انتظار دست یابند. در صورتی که بازده یک دارایی کاهش یابد، ترکیب پرتفوی تغییر کرده و داراییهای با بازده بالاتر جایگزین میشوند. از این رو میتوان نتیجه گرفت که میان بازده سهام و قیمت طلا رابطهای منفی وجود دارد.
بازار مسکن و سهام؛ دو روی یک سکه اقتصادی
بخش مسکن به دلیل ارتباط گسترده با سایر بخشهای اقتصادی، نقش مهمی در اقتصاد هر کشور ایفا میکند. این بازار علاوه بر تأثیرگذاری در بخشهای واقعی اقتصاد، بر بازارهای مالی از جمله بازار سهام نیز اثرگذار است. مسکن در اقتصاد بهعنوان یک کالای ضروری شناخته میشود و در سبد مصرفی هر خانوار، چه به شکل مالکیت و چه اجاره، جایگاه قابل توجهی دارد. سهم بالای هزینههای مسکن در مخارج خانوار نشاندهنده اهمیت این بخش در اقتصاد است.
مطالعات مختلف نشان دادهاند که رابطه میان بازار مسکن و بازار سهام بسته به شرایط و ساختار اقتصادی هر کشور متفاوت است. در برخی موارد، این رابطه مستقیم و مثبت بوده و در برخی دیگر منفی یا حتی بیارتباط گزارش شده است.
به طور کلی دو دیدگاه اصلی در مورد ارتباط میان بازار مسکن و بازار سهام وجود دارد:
۱. اثر ثروت
این دیدگاه بیان میکند که درآمد جاری و ثروت کل خانوار (شامل داراییهای مالی، مسکن و سرمایه انسانی) اثر مثبت بر مخارج مصرفی دارند. در این چارچوب، مسکن میتواند هم کالای مصرفی و هم کالای سرمایهای تلقی شود. خانوارها در صورت کسب سود غیرمنتظره در بازار سهام، معمولاً بخشی از پرتفوی خود را به سمت بازار مسکن منتقل میکنند. به عبارت دیگر، سرمایهگذاران با فروش سهام و سرمایهگذاری در مسکن، ترکیب داراییهای خود را مجدداً تنظیم میکنند.
۲. اثر قیمت ـ اعتبار
این دیدگاه بر نقش ارزش مسکن در وضعیت ترازنامه بنگاهها تأکید دارد. افزایش قیمت زمین و ملک باعث افزایش ارزش وثیقهها شده و هزینه وامگیری را کاهش میدهد. این امر بهعنوان یک روش ساده تأمین مالی برای بنگاهها و خانوارها عمل میکند. در نتیجه، با افزایش سود مورد انتظار سرمایهگذاری، ارزش سهام شرکتها نیز رشد میکند. از سوی دیگر، نیاز بنگاهها به زمین و ملک بیشتر برای توسعه فعالیتها، موجب افزایش بیشتر قیمتهای مسکن و ایجاد چرخهای رو به بالا در هر دو بازار میشود.
جمع بندی:
در شرایط صعودی و نزولی، ارتباط میان بازارهای ارز و سهام بهگونهای است که تغییرات و نوسانات یکی به دیگری منتقل میشود. این وابستگی متقابل نشان میدهد که شوکهای مثبت یا منفی در یک بازار میتوانند به سرعت بر بازار دیگر اثر بگذارند. در شرایط عادی اما چنین سرریزی دیده نمیشود و بازارها مستقلتر عمل میکنند.
میان بازار سهام و طلا نیز رابطهای قابل توجه وجود دارد. در حالی که تغییرات سهام بهطور مستقیم به طلا منتقل نمیشود، نوسانات بازار طلا میتواند بر سهام اثرگذار باشد. این موضوع با توجه به همبستگی بالای طلا و ارز در ایران منطقی به نظر میرسد؛ زیرا شوکهای ارزی معمولاً به بازار طلا سرایت کرده و سپس اثر آن به بازار سهام منتقل میشود.
بازار مسکن اما رفتاری متفاوت دارد. در شرایط صعودی یا نزولی، نوسانات این بازار به سهام منتقل نمیشود. دلیل آن را میتوان در نوع سرمایهگذاران دانست؛ فعالان بازار مسکن معمولاً بلندمدت هستند و حتی در شرایط نوسانی، کمتر بازار را ترک میکنند. علاوه بر این، نقدینگی پایینتر در معاملات مسکن باعث میشود ارتباط آن با بازار سهام محدودتر باشد. با این حال، در دورههای نزولی سهام، سرمایهگذاران تمایل دارند به سمت مسکن حرکت کنند، زیرا این بازار در بلندمدت بازدهی بالاتری داشته است.
نکات کلیدی برای مدیریت بازارها
– ثبات اقتصادی و سیاسی: آرامش در فضای اقتصادی و سیاسی میتواند از شدت نوسانات و انتقال آنها بین بازارها بکاهد.
– کنترل بازار ارز: مدیریت نوسانات ارزی اهمیت زیادی دارد، زیرا این بازار بیشترین اثر را بر سایر بازارها دارد.
– توجه به ارتباط طلا و ارز: سیاستهای پولی و ارزی باید با در نظر گرفتن همبستگی این دو بازار تدوین شوند.
– افزایش نقدینگی در بازار مسکن: تسهیل معاملات میتواند ارتباط این بازار با سایر بازارها را تقویت کند.
– حمایت از سرمایهگذاران سهام: ایجاد مشوقها و حمایتها میتواند مانع خروج سرمایه از بازار سهام شود.
– رصد و پیشبینی بازارها: توسعه ابزارهای پیشبینی و تحلیل نوسانات به تصمیمگیری بهتر کمک میکند.
نویسندگان: مجید آقایی-دانشیار اقتصاد مالی دانشگاه مازندران و امین رضی نتاج_دانشجوی دکتری اقتصاد مالی دانشگاه مازندران
