بازارگردانی یا بازارسازی؛
سه دلیل برای کج فهمی از اهداف بازارگردانی در بورس
اکثریت بازارگردانها برای مدیریت قدرت خرید و منابع خود، به محض به وجود آمدن تقاضا در یک نماد با عرضههای سنگین باعث عدم رشد در نمادها میشوند و عملاً تقاضای به وجود آمده را سرکوب میکنند تا در زمانهایی که سهم در حال نوسان منفی بود بتوانند تعهدات خود را انجام دهند.
به گزارش بورس امروز، در حال حاضر بازارگردانی در اکثر نمادها به خصوص در نمادهای بزرگ مورد بحث و گفت و گو سرمایهگذاران است و تا حدی هم انتقادات را به همراه داشته است. در حالحاضر بهدلیل اختلاط دو مفهوم «بازارسازی» و «بازارگردانی» شاهد آن هستیم که سهامداران عمده و بازارگردانان تحتفشار قرار میگیرند تا با مقررات دستورالعمل بازارگردانی، از قیمت سهم حمایت کرده و عملا «بازارسازی» کنند.
علاوه بر آن، این روزها شاهد آن هستیم که مدیران شرکتها نیز توسط مدیران بورسی تحتفشار قرار میگیرند تا منابع مالی خود و شرکتهای زیرمجموعه خود را صرف حمایت از قیمت سهام کنند.
در حال حاضر بازارگردانی به شیوه فعلی سه اشکال اساسی دارد:
۱- حمایت از قیمت سهام میتواند مصداق بارز دستکاری تلقی شود.
همانگونه که فرضیه بازار کارا نشان میدهد، حمایت از قیمت سهام با توجه به روند تغییرات، اخبار و فعالیتها در شرکتها قرار میگیرد و مسئول تعیین قیمت سهام در بازار، بازارگردانها نیستند و حمایت از قیمت سهام بهمعنای سلباختیار بازار در تعیین قیمت سهام است. بدین منظور در ابتدا باید فرضیه حمایت تام بازارگردان ها از سهم به سمت فرضیه اصلی بازارگردان ها که اصل نقدشوندگی است تغییر کند.
۲- الگوریتمهای استفاده شده توسط بازارگردانها که در حال حاضر اکثر نمادهای بزرگ را در یک رنج خاصی از قیمتها قرار میدهند.
معاملات الگوریتمی بازاگردانها که در چند ماه اخیر دست به دست سایر عوامل رکودی داده و باعث حرکت نکردن سهامی شده که در آنها الگوریتمها در حال استفاده هستند. این موضوع را میتوان به راحتی در اکثر نمادها به خصوص خودرو، فولاد، فملی، فارس و سایر نمادهای بزرگ بازار دید که عملاً اینگونه برداشت میشود که الگوریتمها در حال بازارسازی هستند تا بازارگردانی.
۳- عدم وجود منابع کافی به منظور تخصیص بازارگردانها و رعایت حداقل ملزمات بازارگردانی.
با توجه به شرایط رکودی بازار سرمایه، کار بازارگردانها به منظور حفظ منابع در اختیار بسیار سخت و مشکل شده است و میتوان گفت مهمترین دغدغه اصلی بازارگردانی در بازار فعلی بحث نقدینگی و منابع موجود نزد بازارگردانها است. از این رو اکثریت بازارگردانها برای این که بتوانند قدرت خرید و منابع خود را مدیریت کنند، به محض به وجود آمدن تقاضا در یک نماد با عرضههای سنگین باعث عدم رشد در نمادها حتی به واسطه اخبار و اقدامات مهم شرکتی میشوند و عملاً تقاضای به وجود آمده را سرکوب میکنند تا در زمانهایی که سهم در حال نوسان منفی بود بتوانند تعهدات خود را انجام دهند. اتفاقی که امروز در بازار بورس در حال رقم خوردن است، «بازارگردانی» نیست، بلکه «بازارسازی» است زیرا هدف سیاستگذاران اقتصادی و مجریان بورس، صرفاً حفظ قیمت سهام در سطوح فعلی و جلوگیری از کاهش بیشتر قیمت سهام و همچنین نگهداری عدد شاخص بورس در سطوح فعلی است. یکسان فرض کردن «بازارگردانی» و «بازارسازی» آنگونه که در تبصره ۳ ماده ۲ آییننامه حفظ ثبات بازار سرمایه و صیانت از حقوق سرمایهگذاران و سهامداران مصوب ۱۳۹۹/۶/۲۰ شورای عالی بورس و اوراق بهادار آمده است، از اساس نادرست است.
«بازارسازی» با این شیوهای که امروز در حال اجراست، عملا بستری قانونی را برای سوءاستفاده برخی افراد سودجو و فرصتطلب ایجاد میکند تا با آگاهی از قصد و نیت سیاستگذاران بورس، برخی سهام خود را با قیمتهای حمایتی به بازارسازان بفروشند. نکتهای که جا دارد در اینجا بر آن تاکید شود این است که اگر قصد حفظ کردن قیمت سهام در سطوح فعلی وجود دارد، «بازارگردانی» راهش نیست، چون هدف از «بازارگردانی» حفظ قیمت سهام نیست. بلکه هدف از «بازارگردانی» افزایش نقدشوندگی و جلوگیری از ایجاد صفهای خرید و فروش و جلوگیری از دستکاری قیمت است. تجربه نشان داده است که نتیجه محتوم قیمتهای دستوری چه در حوزه قیمت کالاها و محصولات و چه در حوزه قیمت سهام و ابزارهای مالی شکست خوردن از بازار بوده است و کلیه روشهای بهکار گرفته شده، صرفا قادر خواهند بود تا مدت کوتاهی قیمتها را در اعداد و ارقام غیر واقعی نگه دارند اما این روشها نهایتا با خسارت زیاد عقبنشینی کرده و در برابر قدرت بازار شکست خوردهاند.
نویسنده: امیرحسین راقمی – تحلیلگر سبدگردان فارابی
منبع: ماهنامه بورس امروز شماره ۸۹، آذرماه ۱۴۰۲