مدیریت خامفروشی به منظور تامین مواد اولیه فولادسازان
فاضل، مدیرعامل فولاد صنعت بناب: یکی ازچالشهای مدیریتی، به همین سیاستگذاریهای حوزه فروش برمیگردد. مثلا مدتی فروش سنگ آهن رواج یافت و صادرات آن آزاد شد این در حالی بود که در همان دوره ذوب آهن به سنگ درشت دانه نیاز داشت ولی سنگی وجود نداشت. همچنین صادرات این محصول در چندسال اخیر ضربه دیگری به حوزه فولاد وارد کرد.
به گزارش روند بورس امروز، ابوتراب فاضل، مدیرعامل فولاد صنعت بناب به موضوعات پردامنه ای همانند وضعیت خصوصی سازی، مالکیت، سیاستگذاری و تنظیم بازار در صنعت فولاد کشور پرداخت که در ادامه از نظر می گذرد:
از نقطه نظر استراتژیهای توسعهای، فولاد نسبت به سایر صنایع از چه مزیت نسبی برخوردار است؟
در تمام دنیا وقتی یک استراتژی توسعه صنعتی تعریف می شود بر اساس آن استراتژی، به موضوعات متنابهی همانند آمایش و مزیت های نسبی تولید پرداخته میشود. در سال ۱۳۴۸ فولاد به عنوان یکی از نمادهای صنعتی شدن محسوب میشد و اواخر دهه ۴۰ وقتی وارد فرآیند صنعتی سازی شدیم به صنعت فولاد هم ورود کردیم و از آن تاریخ بعد نیز به ناچار وارد حوزه فولاد شدیم.
خوشبختانه با همه اتفاقاتی که طی این سالها در حوزه فولاد افتاده ما دهمین فولادساز دنیا هستیم و این یعنی اینکه ما دارای مزیت نسبی در تولید فولاد هستیم. همچنین با توجه به اینکه فولاد نیاز به برق، آب، دانش، گاز و معادن دارد ما به واسطه ویژگیهای سرزمینیمان مزیت نسبی داریم در حالیکه برخی از کشورها مانند عراق کارخانه فولادسازی دارند اما به دلیل موقعیت جغرافیایی و عدم دسترسی به آب موفق نبودهاند.
به نظر شما مهمترین چالشهای فعلی صنعت فولاد کشور چیست؟
پیش از بررسی چالشهای حوزه فولاد، ابتدا باید به این مساله توجه کرد که در حوزه فولاد دو وجه داریم؛ یک وجه ضروریاتی است که از بیرون به ما الزام می شود و وجه دیگر سیاستگذاری در داخل است. ضروریات بیرون، بازارهایی است که خودبه خود برای حوزه فولاد ایجاد میشود مانند جنگ سوریه و عراق یا تصمیم دولت گرجستان برای بازسازی کشورش طی۱۰ سال و ورود به فرآیندهای اقتصاد جهانی که اینها باعث ایجاد بازار برای ما خواهد شد. در واقع بازارهای خارجی با اینکه دست ما و سیاستگذار داخل نیست اما باعث میشود مزیت نسبیمان حفظ شود.
و یک وجه دیگر هم مربوط به سیاستگذاری در داخل و تصمیمات ما در این حوزه است که در این قسمت با سه چالش از جمله چالش مدیریتی و چالش سهامداری و مالکیت فولاد روبه رو هستیم.
در بخش فولاد ما گیرهای سیاستگذاری داریم در واقع در بخش مدیریتی و سیاستگذاری فولاد به شدت دچار ضعف هستیم و طرح آمایش مان به هیچ وجه درست نیست. به عنوان مثال میتوان به طرح های فولادی زمان احمدی نژاد اشاره کرد که نه تنها خالی از اشکال نبوده بلکه پخش شدن آن در کشور باعث افزایش هزینه های تولید شده است.
برای مثال یکی از مشکلات طرح های استانی این است که در جاهایی که طرحهای فولادی اجرا شده است متاسفانه به ظرفیت دانش فنی نیروها توجهی نشده و هیچ دانشگاه صنعتی در آن منطقه وجود نداشته است و در واقع نیروهای این مناطق به شکل تجربی همه چیز را یاد گرفتهاند. از سوی دیگر طرح آمایش، زیرساخت هایی همانند آب و جاده مناسب و همچنین توجه به محیط زیست نشان میدهد که تصمیم و اجرای این طرح حساب شده نبوده است.
آیا شما نیز بر این باورید که سیاستگذاری درستی برای مدیریت خامفروشی به منظور تامین مواد اولیه فولادسازان صورت نگرفته است؟
بله میتوان گفت یکی ازچالشهای مدیریتی، به همین سیاستگذاریهای حوزه فروش برمیگردد. مثلا مدتی فروش سنگ آهن رواج یافت و صادرات آن آزاد شد این در حالی بود که در همان دوره ذوب آهن به سنگ درشت دانه نیاز داشت ولی سنگی وجود نداشت. همچنین صادرات این محصول در چندسال اخیر ضربه دیگری به حوزه فولاد وارد کرد. از یک طرف ظرفیت شمش فولاد و نورد ایجاد شد و از طرف دیگر مواد معدنیمان را صادر کردیم.
این در حالی است که فکر میکنیم فقط صادرات سنگ، خام فروشی است در حالی که به نظر من فروش شمش، اسفنجی و کنستانتره و گندله هم نوعی خامفروشی است که نتایج خوبی نخواهد داشت چون فروش این محصولات باعث افزایش قیمت نورد شده و همین افزایش قیمت باعث شده است تا بعضی کارخانهها تعطیل شوند و یا با چنگ و دندان مدیران حفظ شوند.
آیا بخشی از چالشهای فعلی به دلیل دخالت دولت در سیاستگذاری فولاد است؟
سیاستگذاری در همه جای دنیا در اختیار دولت است و راهکاری که میتواند مانع خطاهای سیاستگذاری شود حضور و ظهور نهادهای صنفی تخصصی در حوزه فولاد مثل انجمن تولیدکنندگان فولاد است. این نهادها باید قدرتمند شوند به طوریکه قدرت چانهزنی داشته باشند و بتوانند بر تصمیماتی که در محافل دولتی اتخاذ میشود تاثیر بگذارند. در واقع اینگونه نهادها، نهاد مدنی نامیده میشوند. عمدتا نهادهای مدنی در تصمیمسازی دولتهای دمکراتیک می توانند کمک حال باشند اما در ایران ما چنین نهادهایی نداشتیم یا اگر ایجاد شده بسیار ضعیف بوده است در نتیجه اتفاقاتی مانند سیاستگذاری در قیمتگذاری توسط دولت انجام شده است.
به عنوان مثال قیمتگذاری دستوری که ازسال گذشته تاکنون توسط دولت اتفاق افتاده است موجب شده که بورس کالا را از کارکرد اصلی خودش دور و فولادساز را مجبور به دوگانه فروشی کند. همین موضوع باعث شده که در برخی بازارها ارزان فروشی کنیم و قیمتهای مان با قیمتهای جهانی بسیار فرق کند.