از نمادگرایی تا واقعگرایی: واکنش بازار طلا به تحولات سیاسی
رویدادهای سیاسی بهطور غیرمستقیم بر قیمت طلا اثر میگذارند؛ تأثیر اصلی از مسیر نرخ ارز میآید. اگر تنشها کاهش یابد، ارز تقویت شده و قیمت طلا کاهش یا تثبیت میشود؛ اما رویدادهای نمادین بدون نتیجه ملموس میتوانند باعث ناامیدی بازار، تضعیف ارز و افزایش قیمت طلا شوند.
محمدمهدی دژدار، مدیر تحلیل شرکت تأمین سرمایه بانک مسکن در گفت و گو با خبرنگار بورس امروز، در ارزیابی خود از تأثیر رویدادهای سیاسی بر بازار طلا تأکید کرد: نمیتوان تأثیر مستقیم یک رویداد سیاسی را بر قیمت طلا سنجید، بلکه باید اثر آن رویداد بر مسیر آتی نرخ ارز را مورد تحلیل قرار داد.
به گفته او، هر رویداد سیاسی بسته به نتایجی که از آن حاصل میشود، میتواند انتظارات متفاوتی را در بازارهای مختلف ایجاد کند و به دو شکل متضاد بر قیمت طلا اثر گذارد.
در صورتی که رویداد سیاسی نشاندهنده کاهش تنشهای بینالمللی و احتمال لغو یا کاهش تحریمها باشد، ارز ملی تقویت خواهد شد.
این تحلیل گر بازار سرمایه ادامه داد: از آنجا که قیمت طلای داخلی با نرخ ارز رابطه مستقیم دارد، تقویت ارز میتواند منجر به کاهش یا تثبیت قیمت طلا شود. در مقابل، اگر این رویداد صرفاً جنبه نمادین داشته و به نتیجه ملموسی همچون توافق هستهای جدید منجر نشود، ممکن است بازار با ناامیدی واکنش نشان دهد و حتی باعث تضعیف بیشتر ارز و در نتیجه افزایش قیمت طلا گردد.
دژدار در ادامه با اشاره به ماهیت دوگانه طلا توضیح داد: این فلز از یک سو رفتاری مشابه سایر فلزات دارد و از سوی دیگر در زمانهای بحرانی به عنوان دارایی امن (Safe Haven) شناخته میشود.
به اعتقاد او، در دورههایی که رفتار طلا مشابه دیگر فلزات است، ورود و خروج سرمایهگذاران تأثیر چندانی بر روند آن ندارد و باید تغییرات کلان همچون نرخ بهره، شاخص دلار و وضعیت عرضه و تقاضا مورد توجه قرار گیرد. اما در شرایطی که طلا به عنوان پناهگاه دارایی شناخته میشود، احساسات و انتظارات سرمایهگذاران خرد و نهادی نیز اهمیت پیدا میکند. با این حال، این عامل به تنهایی نمیتواند مبنای تصمیمگیری قرار گیرد؛ زیرا دادههای مربوط به ورود و خروج سرمایهگذاران معمولاً با تأخیر منتشر میشوند و نقش تأییدکننده روند را دارند، نه پیشبینیکننده آن.
او همچنین اشاره کرد که تشخیص منطق رفتار سرمایهگذاران، یعنی تمایز بین رفتار گلهای و انتظارات عقلانی، کاری دشوار است.
محمدمهدی دژدار در تشریح اصول تصمیمگیری منطقی در معاملات طلا ، بر ضرورت داشتن چارچوبی مشخص و از پیش تعیینشده تأکید کرد.
او با توصیه بر تعریف پیشاپیش سطح ورود و خروج از معاملات، ادامه داد: در صورت رسیدن قیمت به حد ضرر (Stop-Loss) یا حد سود (Take-Profit) از پیش تعیینشده، تصمیمها بدون دخالت هیجان لحظهای اجرا شوند.
دژدار تأکید دارد که تحلیلها باید مکتوب شوند و دلایل خرید یا فروش به روشنی ثبت گردد، و تنها در صورتی تصمیم اصلاح شود که دلایل بنیادی آن تغییر کرده باشد.
وی همچنین با اشاره به اهمیت تفکیک نوسان از روند، معتقد است: باید از نمودارهای بلندمدت روزانه و هفتگی برای تشخیص جهت اصلی بازار استفاده کرد.
به زعم او ؛ نوسانات کوتاهمدت، مانند تغییرات چندساعته قیمت اونس، صرفاً نویز هستند و نباید مبنای واکنشهای معاملاتی قرار گیرند.
او با اشاره به موضوع «محدود کردن مواجهه با اخبار»، توصیه کرد: سرمایهگذاران به جای پیگیری لحظهای اخبار، تنها به گزارشهای کلان اقتصادی، پیشبینیهای بانکهای مرکزی و دادههای تورمی توجه کنند.
به گفتهی او، استفاده از منابع معتبر خبری و پرهیز از شایعات در تصمیمگیریهای مالی ضروری است.
همچنین دژدار با تاکید بر تنوعبخشی به سبد دارایی، گفت: ترکیب مناسب داراییها میتواند ریسک کلی سرمایهگذاری را کاهش داده و از اثر نوسانات شدید بازار بر کل سبد جلوگیری کند.
وی در بررسی صندوقهای طلا و مدل تصمیمگیری ترکیبی پیشنهادی خود، ابراز داشت: هرچند صندوقهای طلا در شرایط فعلی در محدوده سقف قیمتی خود قرار دارند، اما تصمیمگیری درباره سرمایهگذاری در آنها باید بر پایهی ترکیب تحلیل بنیادی و تکنیکال انجام شود.
او در بخش تحلیل بنیادی، با اشاره به بررسی جهت کلی بازار، به توضییح عوامل مؤثر داخلی و خارجی پرداخت: از منظر داخلی، چشمانداز سیاسی و اقتصادی کشور باید مسیر آتی نرخ ارز را مشخص سازد و از منظر جهانی، عواملی مانند قیمت اونس جهانی، نرخ تورم آمریکا، سیاستهای فدرال رزرو و ارزش دلار نقش تعیینکننده دارند.
در بخش تحلیل تکنیکال نیز دژدار تشخیص نقاط ورود و خروج را مهمترین وظیفه این نوع تحلیل دانسته و توصیه کرد: از نمودار قیمت صندوق یا دارایی پایه آن برای بررسی روند کوتاهمدت و میانمدت استفاده شود.
او سطوح حمایت (Support) و مقاومت (Resistance) را ابزارهای کاربردی برای برنامهریزی خرید در کفهای احتمالی و فروش در سقفهای احتمالی معرفی کرد و به کارگیری اندیکاتورهایی نظیر MACD برای بررسی قدرت روند و RSI برای تشخیص نقاط اشباع خرید و فروش را مفید دانست.
بر اساس مدل ترکیبی پیشنهادی محمدمهدی دژدار، تحلیل بنیادی جهتدهی کلی بازار را تعیین میکند و تحلیل تکنیکال وظیفهی زمانبندی دقیق ورود و خروج را بر عهده دارد.