اصلاح قیمتگذاری فولاد؛ عبور از شمش به میلگرد در بورس کالا
تغییر مبنای قیمتگذاری فولاد از شمش به میلگرد، با هدف تقویت تقاضای واقعی و شفافسازی بازار انجام شده. با وجود نزدیکی میلگرد به مصرفکننده داخلی، شمش همچنان مرجع جهانی تحلیل و هزینهگذاری باقی میماند.
در تحولی مهم در سازوکار بورس کالا، مبنای قیمتگذاری محصولات زنجیره فولاد از شمش به میلگرد تغییر یافته است. علیمحمد زمانی، کارشناس بازار سرمایه، در گفت و گوی بورس امروز به تشریح موضوع فوق پرداخته و این اقدام را نه حاصل سیاستهای صادراتی، بلکه نتیجه فشار برای بازگرداندن منطق تقاضا و شفافیت قیمتی واقعی به بازار داخلی دانست.
زمانی به دورهای که عرضه شمش پیششرط صادرات بود، اشاره کرد که تعیین قیمت پایه آن بر اساس ۹۵ درصد فوب صادراتی ضربدر نرخ ارز مرکز مبادلات تعیین میشد.
وی یاد آور شد: در آن دوره، بورس کالا عملاً به مکانیزمی برای جهانیسازی قیمت داخلی فولاد تبدیل شده بود، در حالیکه اغلب مؤلفههای تأثیرگذار در قیمت فولاد از جمله مواد معدنی، انرژی و دستمزدها با قیمتهای جهانی فاصله زیادی داشتند.
وی افزود: این اشکال نه تنها در صنعت فولاد، بلکه در سایر حوزههایی مانند پتروشیمی نیز وجود داشت؛ صنایعی که عمدتاً در بخش عمومی و خصولتی فعال هستند و از رانت قیمتگذاری در بورس کالا منتفع میشدند، در حالیکه فشار قیمتی آن به مصرفکننده و جامعه منتقل میشد.
این کارشناس بازار سرمایه با اشاره به شرایط فعلی بازار، تصریح کرد: اکنون که بورس کالا به عنوان بازارساز اصلی، فاصله ۲۰ تا ۲۵ درصدی نرخ ارز مبادلهای با نرخ واقعی بازار را مشاهده میکند، روش قبلی قیمتگذاری شمش را ناکافی دانسته و به سمت رویکرد جدید حرکت کرده است.
وی تغییر مبنا از شمش به میلگرد را یک اصلاح ساختاری دانست و تاکید کرد: این تحول را میتوان حرکت از عرضهمحوری به سمت تقاضامحوری تلقی کرد؛ اقدامی که میتواند مبنای قیمتگذاری را از محصولی نیمهخام و انحصاری به کالایی تبدیل کند که در تماس مستقیم با مصرفکننده نهایی و تقاضای واقعی بازار داخلی قرار دارد.
وی خاطرنشان کرد: سیاستگذار با این تغییر تلاش کرده بورس کالا را از تابعیت سیاستهای صادراتی به تابعیت رفتار بازار داخلی بازگرداند. هرچند در اجرا، محدودیتها و عمق ناکافی معاملات هنوز مانع تحقق کامل این هدف هستند، اما امیدواریم این تغییر بیش از هر چیز ناشی از اقتضای شفافیت و تقاضای واقعی بازار داخلی باشد، نه ملاحظات صادراتی.
تأثیر تغییر مبنا بر استراتژی تولید و فروش شرکتهای فولادی
زمانی در ادامه، تأکید کرد که تغییر مبنای قیمتگذاری از شمش به میلگرد میتواند منجر به بازنگری جدی در استراتژی تولید و فروش شرکتهای فعال در زنجیره فولاد شود.
وی گفت: افزایش وزن سیگنال بازار مصرف در تصمیمسازی تولیدکنندگان، بهویژه نوردکاران، آنها را ناگزیر میسازد از الگوی سنتی تولید انبوه و انبارمحور فاصله گیرند و به سمت تولید مبتنی بر سفارش و تحلیل دادههای بازار حرکت کنند.
این کارشناس بازار سرمایه تصریح کرد: در شرایط جدید، برنامهریزی تولید باید کوتاهمدتتر و متناسب با رفتار هفتگی معاملات بورس کالا تنظیم شود. همچنین دادههای معاملاتی بورس میتوانند بهعنوان شاخصی برای پیشبینی روند تقاضا، مبنای تصمیمگیری در خرید شمش و تعیین قیمت فروش قرار گیرند.
وی این تغییر را فرصتی برای ارتقاء بهرهوری و کاهش ریسک انباشت موجودی دانست و خاطرنشان کرد: حرکت به سمت تولید مبتنی بر تقاضا، نهتنها موجب افزایش انطباق با نیاز واقعی بازار داخلی میشود، بلکه میتواند به بهبود نقدشوندگی و کاهش هزینههای نگهداری در شرکتها نیز منجر شود.
میلگرد؛ شاخصی برای بازار داخلی، نه مرجع جهانی
زمانی در خصوص قابلیت رصدپذیری میلگرد در بازارهای جهانی، تأکید کرد که این محصول بهدلیل ویژگیهای فنی و ساختاری، فاقد شاخص جهانی واحد و قابل اتکاست. وی گفت: میلگرد بیشتر در قالب قیمتهای منطقهای تعریف میشود و تمرکز آن بر بازار مصرف داخلی و صادرات به کشورهای همسایه است. به همین دلیل، نمیتوان آن را بهعنوان شاخصی جهانی برای قیمتگذاری فولاد تلقی کرد.
زمانی در ادامه افزود: در مقابل، شمش فولادی (Billet) از دیرباز بهعنوان مرجع جهانی برای قیمتگذاری فولاد خام شناخته میشود و در پلتفرمهای معتبر بینالمللی مانند Fastmarkets MB و Platts بهصورت مستمر قیمتگذاری میگردد.
وی با تأکید بر اینکه تغییر مبنای قیمتگذاری از شمش به میلگرد برای بازار داخلی معنا دارد، تصریح کرد: از منظر اتصال به بازار جهانی و محاسبه ارزش فوب ایران، میلگرد ابزار دقیقتری نیست و نمیتواند جایگزین شمش در تحلیلهای بینالمللی شود.
زمانی همچنین تاکید کرد: برای رصد تحولات بینالمللی در بازار فولاد، همچنان باید شمش را بهعنوان مرجع مقایسه حفظ کرد و میلگرد را صرفاً شاخصی برای رفتار مصرفکننده نهایی و بازار داخلی دانست.
میلگرد؛ نمایندهای نزدیکتر به بازار مصرف، اما ناکافی برای کل زنجیره فولاد
در خصوص جایگاه میلگرد در نظام قیمتگذاری زنجیره فولاد، زمانی اظهار داشت که این محصول اگرچه از منظر سیاستگذاری داخلی میتواند نماینده بهتری باشد، اما از دیدگاه اقتصادی کل زنجیره، بهتنهایی کفایت نمیکند.
وی یادآور شد: میلگرد نزدیکترین حلقه به مصرف نهایی است و سیگنال تقاضا و فشار بازار واقعی را بهخوبی منعکس میکند. از این رو، برای کشف قیمت در بازار داخلی، نسبت به شمش نماینده مناسبتری است.
این کارشناس بازار سرمایه در ادامه افزود: با این حال، قیمت میلگرد تحت تأثیر متغیرهای غیرفنی نظیر رکود ساختوساز، بودجه عمرانی دولت، نرخ سود بانکی و انتظارات تورمی قرار دارد. بنابراین، نمیتوان آن را معیار پایداری برای قیمتگذاری کل زنجیره فولاد دانست.
وی شمش را بازتابی مستقیم از هزینه واقعی تولید فولاد خام و نهادههای انرژی و مواد معدنی معرفی کرد و اظهار داشت: شمش بهعنوان شاخص هزینه تولید، نقش مهمی در حفظ تعادل اقتصادی زنجیره دارد.
زمانی در نهایت پیشنهاد کرد: منطقیترین مدل اقتصادی آن است که میلگرد بهعنوان سیگنال تقاضا و شمش بهعنوان شاخص هزینه تولید، بهطور همزمان در تعیین ضرایب زنجیره لحاظ شوند. در غیر این صورت، در دوره رکود تقاضا، حاشیه سود حلقههای بالادست ممکن است بهشدت کاهش یابد و سرمایهگذاری در آن بخش افت کند؛ یا در دوره رونق، فشار تورمی از پاییندست به بالا منتقل شود.