حسابرس خسته، تقلب پنهان؛ تأثیر فشار شناختی بر دقت مالی
خستگی ذهنی و بار شناختی بالا، توانایی حسابرسان را در تشخیص نشانههای تقلب به شدت کاهش میدهد. در مقابل، کنترل افکار به عنوان یک مهارت شناختی کلیدی، دقت و بیطرفی قضاوت را تقویت میکند. مدیریت این عوامل برای حفظ کیفیت حسابرسی، تقویت شک حرفهای و افزایش شفافیت مالی در محیطهای پرچالش حیاتی است.
به گزارش بورس امروز؛ خستگی ذهنی به عنوان یکی از عوامل شناختی مؤثر، میتواند توانایی حسابرسان در شناسایی نشانههای تقلب را به طور چشمگیری کاهش دهد. این پدیده که ناشی از مواجهه طولانیمدت با فشارهای شناختی است، ممکن است منجر به کاهش تمرکز، اختلال در ارزیابی دقیق ریسکها و ضعف در تصمیمگیری شود. در مقابل، کنترل افکار به عنوان یک توانایی شناختی، امکان مدیریت و هدایت فرایندهای ذهنی را در شرایط استرسزا فراهم میکند و میتواند در حفظ دقت و کارآمدی حسابرسان نقش مؤثری ایفا کند.
از آنجا که شناسایی تقلب یکی از مهارتهای کلیدی حسابرسان در ارتقای شفافیت مالی و جلوگیری از سوء مدیریت منابع است، انتظار میرود کنترل افکار، توانایی حسابرسان را در محیطهای کاری پرچالش ارتقا دهد.
حفاظت از یکپارچگی مالی
در محیط پویا و پیچیده مالی امروز، حسابرسان وظیفه خطیری در حفظ یکپارچگی گزارشگری مالی از طریق شناسایی تقلب و بینظمی در صورتهای مالی بر عهده دارند. این مسئولیت مستلزم دقت بالا، تواناییهای تحلیلی پیشرفته و قضاوت صحیح است. توانایی حسابرسان در کشف نشانههای تقلب، سنگ بنای اطمینان به گزارشگری مالی است و در تقویت اعتماد عمومی و پایداری سیستمهای اقتصادی نقش اساسی ایفا میکند.
با افزایش پیچیدگی رویدادهای مالی و نیازهای روزافزون محیطهای شرکتی، حسابرسان با فشارهای فزایندهای در شناسایی نشانههای ظریف تقلب و تحریف در گزارشهای مالی مواجه میشوند. این وظیفه نه تنها به مهارتهای فنی قوی، بلکه به سطوح بالایی از عملکرد شناختی نیاز دارد. حسابرسان باید در مواجهه با حجم کاری سنگین و محیطهای پرچالش، هوشیار، تحلیلگر و جزئیاتمحور باشند. در این میان، خستگی ذهنی که از تلاشهای شناختی مداوم و طولانیمدت نشئت میگیرد، به یکی از دغدغههای مهم حرفه حسابرسی تبدیل شده است. این وضعیت به کاهش عملکرد شناختی منجر میشود و توانایی حسابرسان را در حفظ تمرکز، پردازش دقیق اطلاعات و شناسایی نشانههای نامحسوس تقلب مختل میکند.
از سوی دیگر، کنترل افکار به عنوان یکی از مهارتهای کلیدی شناختی، ظرفیت مدیریت افکار مزاحم یا نامربوط را فراهم میآورد و به حفظ تمرکز و عینیت در قضاوت کمک میکند. این توانایی، به ویژه در محیطهای پرخطر نظیر حسابرسی که در آن سوگیری تأیید و بار شناختی اضافی میتواند تصمیمگیری حرفهای را تحت تأثیر قرار دهد، اهمیتی دوچندان پیدا میکند. این موارد بر ضرورت درک عمیقتر تأثیر عوامل شناختی مانند خستگی ذهنی و کنترل افکار بر عملکرد حسابرسان در مواجهه با چالشهای حرفهای تأکید میکند.
خستگی ذهنی به حالتی از فرسودگی شناختی اشاره دارد که در نتیجه دورههای طولانی فعالیت ذهنی ایجاد میشود و معمولاً با کاهش توجه، گندی در پردازش اطلاعات و افت تواناییهای حل مسئله همراه است. در حوزه حسابرسی، پیامدهای خستگی ذهنی میتواند به ویژه جدی باشد. حسابرسانی که دچار خستگی ذهنی هستند، احتمال کمتری دارند که ناهنجاریها را در دادههای مالی تشخیص دهند، در به چالش کشیدن شیوههای حسابداری مشکوک با تأخیر عمل کنند و ممکن است شاخصهای کلیدی تقلب را نادیده بگیرند.
حفاظت از کیفیت حسابرسی
ماهیت حرفه حسابرسی با ساعات کاری طولانی، ضربالاجلهای فشرده و وظایف پیچیده، خستگی شناختی را به مسئلهای رایج در این حرفه تبدیل کرده است. این چالش محدود به حسابرسی نیست؛ زیرا خستگی ذهنی در سایر حرفههای پرمخاطب مانند پزشکی و هوانوردی نیز با اشتباهات در قضاوت و تصمیمگیری مرتبط بوده است و انتظار میرود خطرهای مشابهی در حرفه حسابرسی نیز به وجود آورد. با توجه به اهمیت حساسیت و دقت در فعالیتهای حسابرسی، درک تأثیر خستگی ذهنی بر عملکردهای شناختی نظیر حافظه، تمرکز و قضاوت ضروری است. این موضوع برای اطمینان از قابلیت اطمینان گزارشهای مالی و ارتقای کیفیت حسابرسیهای مالی از اهمیت حیاتی برخوردار است. بررسی این مسئله میتواند به ارائه راهکارهایی برای کاهش خستگی ذهنی و ارتقای عملکرد حرفهای حسابرسان کمک کند.
کنترل فکر به عنوان یک سازوکار شناختی پیشرفته، در ارتقای دقت و بیطرفی قضاوت حسابرسان نقش محوری ایفا میکند. این توانایی شناختی به افراد کمک میکند تا از حواسپرتیهای ذهنی اجتناب کنند، تمرکز خود را بر وظایف حفظ کنند و محرکهای نامربوط یا باورهای پیشین را که ممکن است قضاوت آنها را تحت تأثیر قرار دهد، کنار بگذارند. در محیط حسابرسی، کنترل فکر اهمیت مضاعفی پیدا میکند؛ زیرا از سوگیریهای شناختی جلوگیری میکند و تفسیر دقیق و بیطرفانه دادههای مالی را ممکن میسازد. به عنوان مثال، اگر حسابرس به دلیل پیشفرضهایی نظیر اعتماد به صاحبکار خاص دچار سوگیری شود، ممکن است توانایی او در شناسایی الگوهای مشکوک کاهش یابد. این نوع سوگیری میتواند باعث نادیده گرفتن نشانههای مهمی از تقلب شود که پیامدهای جدی برای شفافیت مالی به دنبال دارد.
از سوی دیگر، توانایی بالای حسابرس در کنترل افکار، او را قادر میسازد تا نگرش شک و تردید حرفهای خود را در تمام مراحل حسابرسی حفظ کند. این نگرش شک و تردید حرفهای که یکی از اصول بنیادین حرفه حسابرسی است، تضمین میکند که تمامی معاملات و اسناد مالی به صورت بیطرفانه و بدون تأثیرپذیری از پیشفرضها یا برداشتهای ذهنی قبلی مورد بررسی قرار گیرند. چنین سطحی از دقت و بیطرفی برای شناسایی نشانههای تقلب و جلوگیری از بینظمیهای مالی بسیار ضروری است. علاوه بر این، محیطهای کاری پرچالش که اغلب با حجم کاری بالا، ضربالاجلهای فشرده و پیچیدگی رو به رشد رویدادهای مالی همراه هستند، اهمیت کنترل فکر را دوچندان میکنند. در چنین شرایطی، بار شناختی و فشار کاری میتواند توانایی قضاوت حسابرس را به طور جدی تحت تأثیر قرار دهد. با این حال، افرادی که در مدیریت افکار مزاحم و هدایت تمرکز ذهنی خود مهارت زیادی دارند، قادرند عملکرد حرفهای خود را حتی در شرایط دشوار حفظ کنند. این موارد نشان میدهد که کنترل فکر نه تنها ابزاری برای حفظ تمرکز و کاهش سوگیریهاست، بلکه در ارتقای کیفیت حسابرسی نقش کلیدی ایفا میکند. آموزش و تقویت این مهارت در حسابرسان میتواند به بهبود توانایی آنها در مواجهه با پیچیدگیهای مالی و افزایش قابلیت اعتماد گزارشهای مالی منجر شود.
تقویت بنیانهای حسابرسی
با وجود پیامدهای واضح عوامل شناختی بر حرفه حسابرسی، تأثیر خستگی ذهنی و کنترل فکر بر توانایی حسابرسان در شناسایی نشانههای تقلب به طور جامع بررسی نشده است. پژوهشها در حوزههای علوم اعصاب و روانشناسی شناختی نشان میدهند که عوامل شناختی، مانند خستگی ذهنی و کنترل فکر، تأثیرهای عمیقی بر تصمیمگیری و عملکرد حرفهای افراد دارند. این عوامل در زمینههای مختلفی مانند مراقبتهای بهداشتی، عملیات نظامی و حتی قضاوتهای قضایی نقشی کلیدی ایفا میکنند. در این حوزهها، توانایی افراد در پردازش اطلاعات، تنظیم هیجانها و جلوگیری از سوگیریهای شناختی میتواند به طور مستقیم بر کیفیت تصمیمات و نتایج حرفهای تأثیر بگذارد. با این حال، پژوهشهای موجود در این زمینه برای حسابرسی همچنان محدود است و به بررسیهای بیشتر نیاز دارد؛ زیرا این مسئله، به ویژه به دلیل حساسیت زیاد فرایندهای حسابرسی و ارتباط مستقیم آن با یکپارچگی مالی و شفافیت اقتصادی، اهمیت دارد. در حسابرسی، هرگونه اختلال در فرایندهای شناختی حسابرسان میتواند به تصمیمهای نادرست، نادیده گرفتن ناهنجاریها یا حتی ناتوانی در شناسایی تقلب منجر شود، که به سهم خود، میتواند اعتماد عمومی را به سیستمهای مالی کاهش دهد و به شهرت مؤسسههای حسابرسی آسیب برساند.
در ایران، حرفه حسابرسی در تضمین شفافیت مالی و جلوگیری از فساد نقش حیاتی ایفا میکند. با توجه به پیچیدگیهای روزافزون محیط مالی و فشارهای فزاینده ناشی از حجم زیاد کار، ضربالاجلهای فشرده و الزامات نظارتی، حسابرسان در معرض خستگی ذهنی شدید قرار دارند. مطالعات داخلی نشان دادهاند که خستگی شناختی میتواند به کاهش دقت در پردازش اطلاعات، نادیده گرفتن جزئیات مهم و افزایش احتمال سوگیریهای شناختی منجر شود و باعث کاهش کیفیت قضاوت حسابرسی میشود. از سوی دیگر، کنترل فکر به عنوان یکی از مهارتهای شناختی کلیدی، به حسابرسان کمک میکند تا از سوگیریهای شناختی جلوگیری کنند و نگرش شک و تردید حرفهای خود را در تمامی مراحل حسابرسی حفظ کنند.
در کشوری مانند ایران که شفافیت مالی و کاهش فساد از اولویتهای اقتصادی و اجتماعی محسوب میشود، بررسی تأثیر این عوامل شناختی بر عملکرد حسابرسان ضروری است. پژوهشهای داخلی نشان دادهاند که فشارهای شناختی و عوامل روانشناختی میتوانند بر کیفیت تصمیمگیری حسابرسان تأثیرگذار باشند. همچنین، پژوهشهای دیگری نیز بر اهمیت عوامل روانشناختی در تشخیص تقلب تأکید کردهاند. برای مثال، تیپهای شخصیتی حسابرسان میتوانند بر توانایی آنها در شناسایی تقلب تأثیر بگذارند. همچنین، تفکر انتقادی و عواطف فردی حسابرسان نیز در ارزیابی ریسک تقلب نقش دارند. بنابراین، شناخت و مدیریت خستگی ذهنی و بهبود توانایی کنترل فکر میتواند به افزایش دقت، بیطرفی و کیفیت فرایندهای حسابرسی در ایران کمک کند و در نهایت به افزایش اعتماد عمومی به گزارشهای مالی و سیستمهای اقتصادی کشور منجر شود.
خستگی ذهنی: تهدیدی پنهان برای عملکرد شناختی
خستگی به عنوان کاهش توانایی و کارایی در فعالیتهای ذهنی یا فیزیکی ناشی از فعالیتهای بیش از حد تعریف میشود. خستگی ذهنی، نوعی خستگی روانی است که پس از فعالیتهای شناختی طولانیمدت مانند تمرکز بر کارهای پیچیده یا تصمیمگیریهای مداوم ایجاد شده و بر فرایندهای ذهنی از جمله توجه، حافظه و توانایی حل مسئله تأثیر میگذارد.
خستگی ذهنی به عنوان اختلالی در عملکرد شناختی، پس از دورههای طولانی فعالیت ذهنی بروز میکند و یکی از مهمترین عوامل حوادث در جوامع مدرن است. مطالعات نشان میدهند که سازوکارهای عصبی خستگی ذهنی، پیچیدهتر از تصورات قبلی است. افراد خسته ذهنی ممکن است در تمرکز، پردازش کارآمد اطلاعات و تفکر انتقادی دچار مشکل شوند که میتواند به اشتباه در قضاوت منجر شود. این حالت خود را به صورت کاهش توجه، کندی پردازش اطلاعات و اختلال در یادآوری نشان میدهد.
برخلاف خستگی فیزیکی که بر بدن اثر میگذارد، خستگی ذهنی بهطور خاص عملکرد شناختی را تحت تأثیر قرار میدهد و انجام کارهایی که نیازمند تمرکز مداوم هستند را دشوارتر میکند. در محیط کار، بهویژه در مشاغلی مانند حسابرسی یا تحلیل مالی، خستگی ذهنی میتواند منجر به کاهش توجه به جزئیات و اتکای بیشتر به میانبرهای شناختی شود و احتمال خطا را افزایش دهد.
خستگی ذهنی طولانیمدت میتواند کیفیت تصمیمگیری را نیز تحت تأثیر قرار داده و در طول زمان به اختلال در عملکرد منجر شود. در زمینه حسابرسی، خستگی ذهنی چالش مهمی است؛ بهویژه با توجه به ماهیت این کار که نیازمند تلاش شناختی پایدار، توجه به جزئیات و شک حرفهای است. توانایی حسابرسان در شناسایی نشانههای تقلب، بهشدت به تواناییهای شناختی آنها وابسته است و خستگی ذهنی میتواند عملکرد آنها را به طور قابل توجهی کاهش داده و منجر به از دست رفتن نشانههای تقلب یا قضاوتهای نادرست شود. این اثرات شناختی بهویژه برای حسابرسان اهمیت دارد؛ زیرا آنها موظف به تجزیهوتحلیل دادههای مالی پیچیده و شناسایی ناهنجاریهایی هستند که ممکن است نشاندهنده فعالیتهای متقلبانه باشد.
خستگی ذهنی و حسابرسی: کاهش دقت در کشف تقلب
دورههای طولانی تمرکز بدون استراحت کافی میتواند به خستگی ذهنی منجر شود که این امر توانایی حسابرسان را برای حفظ هوشیاری و دقت لازم در کشف تقلب کاهش میدهد. مطالعات نشان دادهاند که خستگی شناختی بهطور قابل توجهی زمان واکنش را افزایش میدهد، تعداد خطاها را بیشتر میکند و تعداد پیامدهای مثبت را کاهش میدهد. به این ترتیب، در شرایط خستگی ذهنی، افراد بیشتر مستعد خطا هستند، کمتر میتوانند بر کارهای حیاتی تمرکز کنند و احتمالاً نشانههای ظریف، مانند اختلافات موجود در صورتهای مالی را نادیده میگیرند. این وضعیت بهویژه در حسابرسیهای پیچیده و تحت فشار زمانی که نیاز به دقت و تحلیلهای عمیق دارند، میتواند به اشتباههای جدی در شناسایی تقلب و ناهنجاریها منجر شود. بنابراین، درک و مدیریت مؤثر خستگی ذهنی برای تضمین کیفیت فرایندهای حسابرسی و اطمینان از شفافیت مالی اهمیت ویژهای دارد.
نظریه بار شناختی چارچوب مفیدی برای درک این موضوع است که چگونه خستگی ذهنی بر عملکرد حسابرس تأثیر میگذارد. بر اساس این نظریه، منابع شناختی متناهی هستند و وظایفی که به سطوح بالایی از پردازش نیاز دارند، مانند بررسی صورتهای مالی برای یافتن نشانههای تقلب، به سرعت این منابع را تخلیه میکنند. با افزایش بار شناختی و ایجاد خستگی ذهنی، حسابرسان تلاش میکنند تا سطح لازم از توجه و دقت تحلیلی را حفظ کنند. این امر به افزایش اتکا به میانبرهای شناختی یا اکتشافی منجر میشود که ممکن است برای شناسایی طرحهای کلاهبرداری پیچیده کافی نباشد. کاهش ظرفیت شناختی همچنین آنها را در برابر سوگیری تأیید آسیبپذیرتر میکند، به این معنی که ممکن است به اطلاعاتی که با مفروضات اولیه آنها همسو هستند، توجه کنند و پرچمهای قرمز را نادیده بگیرند. این پدیده میتواند باعث کاهش دقت و توانایی حسابرس در شناسایی تقلبهای پیچیده و پنهان شود و در نهایت بر کیفیت نتایج حسابرسی تأثیر منفی بگذارد.
پژوهشها نشان میدهند که خستگی ذهنی به کاهش فعالیت در قشر جلوی مغز منجر میشود؛ ناحیهای از مغز که مسئول عملکردهای اجرایی مانند تصمیمگیری، تفکر انتقادی و حل مسئله است. این کاهش در فعالیت مغز با کاهش عملکرد شناختی مرتبط است و درگیر شدن در استدلال پیچیده مورد نیاز برای کشف تقلب را برای حسابرسان دشوارتر میکند. علاوه بر این، خستگی ذهنی با کاهش انعطافپذیری شناختی مرتبط است که انتظار میرود توانایی حسابرس را برای انطباق رویکرد خود در مواجهه با اطلاعات جدید یا ناهنجاریها در رویدادهای مالی مختل کند. در نتیجه، درک اثرات خستگی ذهنی بر کشف تقلب پیامدهای مهمی برای حرفه حسابرسی دارد. خستگی ذهنی میتواند توانایی شناختی حسابرسان را کاهش داده و بر عملکرد آنها در کشف تقلب تأثیر منفی بگذارد.
کنترل فکر و کشف تقلب: نقش حیاتی حسابرسان
کشف تقلب یکی از حیاتیترین مسئولیتهای حسابرسان است، بهویژه در عصری که تخلفهای مالی پیامدهای اقتصادی و اعتباری گستردهای دارند. با وجود ابزارها و رویههای پیچیده برای شناسایی تقلب، قضاوت انسانی در تشخیص تقلب نقش اساسی دارد. با این حال، قضاوت حسابرس در معرض تأثیرات روانشناختی مختلفی است که یکی از آنها کنترل فکر – فرایند تنظیم افکار و تمرکز برای جلوگیری از سوگیریها و حواسپرتی – است. کنترل فکر میتواند هم بهعنوان یک مزیت و هم یک محدودیت در شناسایی تقلب عمل کند. از یکسو، کنترل فکر به حسابرسان امکان میدهد دقت و تمرکز لازم برای انجام بررسیهای عمیق و دقیق را داشته باشند. از سوی دیگر، اتکای بیش از حد به این فرایند ممکن است به سرکوب نشانههای حیاتی تقلب منجر شود که به بررسی آزادانه و انعطافپذیر نیاز دارند. این مشکل بهویژه در محیطهای کاری با سطوح بالای استرس یا عدم اطمینان برجستهتر میشود، جایی که فشار برای اتخاذ تصمیمهای سریع میتواند تأثیر منفی بر کیفیت قضاوت حسابرسان داشته باشد. به این ترتیب، درک و مدیریت بهینه کنترل فکر در فرایند شناسایی تقلب اهمیت زیادی دارد و به توجه ویژه در طراحی و اجرای فرایندهای حسابرسی نیازمند است.
روانشناسی شناختی و علوم اعصاب به درک نحوه عملکرد کنترل فکر در زمینه کشف تقلب کمک میکنند. کنترل فکر در چارچوب نظریه بار شناختی به بررسی نحوه مدیریت منابع شناختی و تأثیر آن بر تصمیمگیری و حل مسئله، بهویژه تحت فشار، میپردازد.
حسابرسان اغلب با اضافه بار شناختی مواجه میشوند که از حجم وسیعی از دادهها برای تجزیهوتحلیل و تقاضاهای متعدد نشئت میگیرد و خطر خطا یا نظارت را افزایش میدهد. مطالعات نشان میدهد که کنترل شناختی مؤثر به حسابرسان کمک میکند تا پرچمهای قرمز – نشانههای هشداردهنده تقلب یا اشتباهات – را بهتر تشخیص دهند. این امر به دلیل توانایی آنها در حفظ تمرکز و انعطافپذیری تحت فشارهای شناختی است. کنترل شناختی مؤثر میتواند به کاهش تأثیر سوگیریها کمک کند. برای مثال، سازوکارهای شناختی مانند کنترل بازدارنده (بخشی از عملکردهای اجرایی مغز که در قشر پیشانی مغز قرار دارد) به حسابرسان امکان میدهد تا اطلاعات نامربوط یا حواسپرتی را سرکوب کنند و به آنها کمک میکند تا الگوهای نامنظم یا معاملات مشکوک را شناسایی کنند. علاوه بر این، حسابرسان با سطوح بالای خودتنظیمی شناختی کمتر مستعد سوگیری لنگر هستند – وضعیتی که ممکن است زمانی رخ دهد که حسابرسان بیش از حد تحت تأثیر اطلاعات اولیه مشتری قرار میگیرند و در نتیجه توانایی آنها برای ارزیابی عینی دادههای بعدی مختل شود.
چارچوبهای نظری مانند نظریه فرایند دوگانه بینش بیشتری در مورد اینکه چگونه کنترل فکر به کشف تقلب کمک میکند، ارائه میدهند. این نظریه فرایندهای شناختی را به دو نوع تقسیم میکند: سیستم «الف» که سریع، خودکار و مستعد سوگیری است و سیستم «ب» که کندتر، تحلیلی و عمدی است. تشخیص تقلب مستلزم آن است که حسابرسان بر پردازش سیستم «ب» تکیه کنند، جایی که آنها آگاهانه تردید را اعمال میکنند، شواهد را ارزیابی میکنند و از مهارتهای استدلال برای تشخیص اختلاف در اطلاعات مالی استفاده میکنند. کنترل فکر از پردازش سیستم «ب» پشتیبانی میکند و به حسابرسان کمک میکند تا پاسخهای سیستم «الف» – که بصری و سریع، اما مستعد خطا هستند – را نادیده بگیرند و آنها را کمتر مستعد دستکاری یا تأثیرپذیری از نشانههای ظریف فریبکارانه میکنند. این امر بهویژه در سناریوهای حسابرسی پرخطر اهمیت دارد که در آن حسابرسان باید آگاهانه تفکر خود را برای جلوگیری از سوگیری تأیید کنند و در مواردی شامل صورتهای مالی پیچیده و اظهارات مدیریتی نظارت کنند. بنابراین، ترکیب بینشهای حاصل از علوم اعصاب شناختی و آموزش حسابرسی میتواند بر تقویت شبکههای عصبی مرتبط با کنترل فکر تمرکز کند و در نهایت به حسابرسان توانایی چابکی ذهنی و انعطافپذیری لازم برای رویارویی با پیچیدگیها و چالشهای فزاینده حسابرسی مدرن را بدهد.
نتیجه گیری
تقلب، تهدیدی رو به رشد برای شرکتهاست و کشف آن از وظایف کلیدی حسابرسان محسوب میشود. با این حال، توانایی حسابرسان در شناسایی تقلب تحت تأثیر عواملی مانند خستگی ذهنی و نحوه مدیریت افکار قرار دارد. حجم کاری زیاد میتواند تمرکز را کاهش داده و خستگی ذهنی، قضاوتها را مختل کند.
خستگی ذهنی اثر منفی و معناداری بر توانایی حسابرسان در شناسایی نشانههای تقلب دارد. در این حالت، ذهن حسابرسان برای پردازش اطلاعات و تحلیل دادهها با محدودیت مواجه میشود و احتمال نادیده گرفتن سرنخهای مهم یا استفاده از میانبرهای ذهنی افزایش مییابد. این موضوع با نظریه بار شناختی همخوانی دارد که حافظه کاری انسان ظرفیت محدودی دارد و بار شناختی بیش از حد، توانایی پردازش اطلاعات را کاهش میدهد. تشخیص تقلب نیازمند شناسایی تناقضات، الگوها و شک حرفهای است که همگی به تلاش شناختی قابل توجهی نیاز دارند.
علاوه بر خستگی ذهنی، ابعاد مختلف کنترل فکر نیز تأثیر متفاوتی بر توانایی حسابرسان در شناسایی تقلب دارند. عواملی مانند حواسپرتی، نگرانی و خودتنبیهی بار شناختی را افزایش داده و دقت در پردازش اطلاعات را کاهش میدهند. در مقابل، ارزیابی مجدد و کنترل اجتماعی میتوانند به مدیریت بار شناختی و بهبود توانایی حسابرسان در شناسایی تقلب کمک کنند.
به طور کلی، کاهش عوامل مزاحم شناختی و تقویت استراتژیهای مدیریت شناختی میتواند در افزایش دقت و کیفیت شناسایی تقلب توسط حسابرسان نقش کلیدی داشته باشد. توجه به مدیریت شناختی و کاهش خستگی ذهنی حسابرسان میتواند به بهبود نظام مالی و افزایش شفافیت و اعتماد در بازارهای مالی منجر شود. مدیران مالی و حسابرسان داخلی میتوانند از این اطلاعات برای طراحی فرایندهای مالی شفافتر استفاده کنند تا احتمال بروز تقلب کاهش یابد. در نهایت، سرمایهگذاران و سهامداران نیز از ارتقای کیفیت حسابرسی و کاهش احتمال گزارشگری مالی گمراهکننده سود خواهند برد، زیرا این امر اعتماد به گزارشهای مالی و تصمیمات سرمایهگذاری را تقویت میکند.
نویسندگان: اسماعیل امیری- وحید اسکو
منبع: ماهنامه شماره ۱۱۱ بورس امروز_ مهر ماه