نگاهی تاریخی بر اقتصاد ایران
مطالعه تاریخ کمک میکند که مسائل کنونی جامعه خود را به شکل اخلاقیتری ارزیابی کنیم. با مطالعه و بررسی سرگذشت افراد و گذشتگان، این امکان به وجود میآید که درک اخلاقی خود را بهتر نماییم و آن را برای مقابله با بسیاری از رنجهایی که اکنون در موقعیتهای مختلف درگیر آن هستیم، به کار بندیم؛ بر این اساس با بررسی و مرور تاریخ بعد از به قدرت رسیدن آقامحمدخان و تأسیس سلسله قاجار را به صورت بسیار کلی تلاش داریم بینش بهتری کسب نماییم.
به گزارش بورس امروز؛ برای سالیان سال، منطقهای که آن را تحت عنوان کشور ایران میشناسیم به عنوان یکی از کشورهای بااهمیت این حوزه شناخته میشود. چه بخواهیم چه نخواهیم موقعیت محور و استراتژیک این کشور که غربیها آن را تحت عنوان کشور پرشیا میشناختند به گونه ای بوده و است که در گذشته مسیر مهمترین راه های تجارت جهانی اصلی (جاده ابریشم که از شمال و مرکز ایران عبور میکرد و جاده ای دیگر به عنوان مسیر ادویه که از آسیای جنوبی و خلیج فارس عبور می نمود) وجود دریای خزر در شمال و خلیج فارس و دریای عمان در جنوب، عبور کمربند مس جهانی از وسط کشور ایران، منابع سرشار از نفت و گاز، وجود معادن متعدد کانهها و فلزات اساسی، تنوع فرهنگی و نژادی بسیار ممتاز، موقعیت جذاب و استراتژیکی به کشور ایران داده که معمولا به عنوان یک کشور مهم در معادلات جهانی همواره مورد توجه بوده است.
از هزاران سال قبل که کوچ نشینان هندواروپایی وارد فلات ایران شدند تا قرن حاضر، کشور ایران همواره چه از طریق اقامت صلحآمیز یا چه از طریق فتح و جنگ، پذیرای اقوام، فرهنگها و جمعیتهای نژادی و زبانی متنوعی بوده است؛ ولی با وجود حکمرانی بسیاری از نژادهای مختلف و سبقههای قومی گوناگون، کشور ایران بخش عمده ماهیت فرهنگی خود را حفظ کرده و به طور کلی در سراسر دنیا با ویژگیهای معینی شناخته میشود و حتی میتوان گفت که از زمان تأسیس سلسله صفویه تاکنون توانسته از هویت سیاسی خود را به صورت پیوسته حفظ نماید. البته ناگفته نماند که در زمانهای قبل از صفویه نیز شاهد حکومتهای قدرتمند بوده و توانسته بود به صورت یک نظام واحد سیاسی نسبت به رقبای آن زمان خود مانند امپراتوری روم و بیزانس، عمر بیشتری داشته باشد.
ایران از جمله کشورهایی است که در تاریخ سیاسی جهان، شاهد بیشترین حملات، تجاوزات، کشورگشاییها بوده و بیش از همه مستعد انقلاب بوده است.
از این نقطه نظر آنچه از ایران تحت عنوان یک موجودیت فرهنگی باقی مانده است، نتیجه یک همزیستی مسالمت آمیز با تعداد زیادی از زبانها و گویشها، فرهنگها، سنتها و قومیتهای محلی در درون و بیرون از مرزها بوده است.
چرا بایستی تاریخ بخوانیم؟ مطالعه تاریخ چه اهمیتی دارد؟ به نظر نگارنده هر ایرانی دست کم و بدون چون و چرا بایستی از اتفاقات ۲۰۰ سال اخیر کشور مطلع و آگاه باشد. این کار چه منافعی دارد؟ این کار کمک میکند که کمتر گرفتار مدها و روندهای زودگذر شویم.
کمتر دچار هیجان و احساسات در مواجه با وقایع شویم. نظام حکمرانی عصر خود را با آگاهی و روشنگری بیشتری نقد منصفانه نماییم و از خطراتی که در هر مرحله ممکن است بدان دچار شویم، آگاهتر میشویم. چگونه ممکن است که جنگ را بدون اطلاعات تاریخی برآورد یا ارزیابی کنیم؟ اگر از تجارب گذشته تاریخی استفاده نکنیم، چگونه میتوانیم نبوغ را درک کنیم؟
چگونه میتوانیم نقش بنیانهای فکری زیرین و باورهای درونی را در شکلگیری و شکلدهی فرهنگ و خانواده درک و تفسیر کنیم؟ برای توانایی در ارزیابی جنبههای مختلف عناصر اجتماعی، مانند انتخابات، فعالیتهای ملی مذهبی، درک تغییرات و تحولات، نحوه شکلگیری جامعهای که در آن زندگی میکنیم، اتحاد قوای نظامی و اهمیت آن، نحوه رفتار کشورهای مختلف در زمانهای مختلف با ما و نحوه مواجهه دولتمردان زمان آن زمان با آنها، همه و همه در سایه مطالعه تجارب پیشین و تاریخ بدست خواهد آمد.
مطالعه تاریخ کمک میکند که مسائل کنونی جامعه خود را به شکل اخلاقیتری ارزیابی کنیم. با مطالعه و بررسی سرگذشت افراد و گذشتگان، این امکان به وجود میآید که درک اخلاقی خود را بهتر نماییم و آن را برای مقابله با بسیاری از رنجهایی که اکنون در موقعیتهای مختلف درگیر آن هستیم، به کار بندیم و شهروند بهتری برای جامعه خود باشیم و در واقع مهارتهای مرتبط و ظرفیتی بالا برای تبدیل شدن به شهروندی آگاه، همراه با افکار انتقادی و آگاهی محض را در خود به وجود آوریم.
ظهور سلسله قاجار
بگذریم، اکنون میخواهم تاریخ بعد از به قدرت رسیدن آقامحمدخان و تأسیس سلسله قاجار را به صورت بسیار کلی مرور نماییم، تا در مورد گزارههایی که در بالا مطرح کردیم بینش بهتری کسب نماییم.
در سال ۱۲۰۰ هجری قمری برابر با مارس ۱۷۸۶ میلادی آقا محمدخان که برتمام رقبای داخلی و خارجی فائق آمده بود و کشور را یکپارچه کرده بود، تهران را پایتخت خود اعلام کرد. در جولای ۱۷۹۴ خان قاجار حاج ابراهیم کلانتر را به عنوان صدراعظم خود انتخاب کرد و این برای اولین بار بود که این رتبه دیوانی به وجود آمد. وی در آخرین لشگرکشی خود به قفقاز در ژوئن ۱۷۹۷در اردوگاهش در بیرون شهر شوشی به قتل رسید.
وی مانند نادرشاه یا برخی امرای دیگر سرنوشت جانشینی خود را به بخت و اقبال یا رقابت آزاد همگان با همگان نسپرده بود. برادرزاده و ولیعهدش(فتحعلی شاه) بعد از وی تاجگذاری کرد و حدود ۳۷ سال سلطنت کرد. این نظمی که آقامحمد خان پایهگذاری نمود، عمدتا مرهون صاحبمنصبان دیوانی بود که حالا شرکای تشکیلات قاجار بودند که از همان ابتدا با هدایت وزیر اعظم؛ مهر تأیید خود رابر چهره دولت نوظهور قاجار زدند.
در خاطرات میرزا محمد کلانتر(شهردار شیراز در دوره زندیه) که از تولد تا اسارت، شاهد ورود مهاجمان افغان پس از صفویه، وحشت پراکنی سپاه نادر، سقوط شیراز و درگیری جنگویان زند که بر سر حکومت با هم رقابت میکردند و منجر به تسلط قاجار بر سرزمینش شده بود.
اگرچه ایران قاجاری در مواجهه با قدرتهای نوظهور اروپایی مرزهای خود، روسیه و بریتانیا، ناآماده مینمود. یعنی در حالی که سلطنت قاجار هنوز در حال ترمیم خرابیهای گذشته بود، میبایستی در جنگ و دیپلماسی هم چالشهای زیادی را تجربه کند.
قدرتهای اروپایی که ایران را در جنگ شکست دادند، بخش زرخیز و حاصلخیز آن را اشغال کردند و از راه تجارت و دیپلماسی دولت ایران را تحت فشار قرار میدادند و گهگاه حاکمیت آن را تهدید میکردند. در عصر صفوی که دشمنان ایران در مرزهای شرقی و غربی بودند، تبدیل به دشمنان شمالی جنوبی (روسیه و بریتانیا) برای قاجار شد.
تصور قاجار از خود در مقام امپراتوری که در مرکز جهان قرار دارد به تصویری بدل شد که در آن، ایران ملتی آسیبپذیر در چنگ قدرتهای مسیحی افتاده است. ولی ایران قاجاری به رغم نقایص ذاتی اش هرگز مستعمره نشد که دلایل آن بخشی جغرافیایی و بخشی میزان مقاومتی که قاجار و اتباع آن نشان میدادند، آن هم در شرایطی که بسیاری از کشورهای غیرغربی به تدریج مستعمره میشدند.
دولت و جامعه ایران به صورت گزینشی، برخی جنبههای مادی و اندیشهای اروپاییان را پذیرفت و در سراسر دوره قاجار درک ایران از مدرنیته بر پایه دوگانه رقابت با مدرنیته و همزمان پذیرش آن شکل گرفت.
فعالیت برخی روحانیون متأثر از دوره صفوی در بحث اجتهاد و مکتب اصولی که ریشه در تعالیم صفوی داشت (اینان که به تدابیر دولت قاجار در مدرنسازی جامعه مشکوب بودند) مجموعه گستردهای از قوانین و مناسک را از دین استحصال کردند که نه فقط رفتار مومنان بلکه رویهی اخلاقی و حقوقی جامعه را تنظیم کردند. میل دولت قاجار به حفظ وضع موجود، به این مسائل کمک کرد و در برخی موارد متضاد با اندیشههای نوآورانه و گشودگی فرهنگی بیشتر بود.
این مضامین باعث شده است که در مورد دوره قاجار دیدگاههای متعارضی وجود داشته باشد. بیشتر تاریخ نگاری قرن بیستم که متأثر از رویکرد تحقیرکننده اروپاییهاست، دوره قاجار را عصر شکست و تباهی میداند. این دیدگاه دستاورد مستعمره نشدن و نشاط فرهنگی این دوره را کم اهمیت میداند، اگر نگوییم نادیده میانگارد.
ادامه دارد….
نویسنده: مهدی حاتمی – مدیر معاملات کارگزاری سهام گستران شرق