روابط عمومی صنعتی؛ گوش شنوای کارگران
به گزارش بورس امروز؛ دو عبارت صنعت روابط عمومی و روابط عمومی صنعتی جزء عباراتی هستند که در سال های اخیر در روابط عمومی کشور بیش از گذشته مطرح شده اند. این امر بهویژه در حوزه صنعت فولاد که یکی از صنایع مهم کشور به شمار می رود خود را نشان می دهد. روابط عمومی […]
به گزارش بورس امروز؛ دو عبارت صنعت روابط عمومی و روابط عمومی صنعتی جزء عباراتی هستند که در سال های اخیر در روابط عمومی کشور بیش از گذشته مطرح شده اند. این امر بهویژه در حوزه صنعت فولاد که یکی از صنایع مهم کشور به شمار می رود خود را نشان می دهد. روابط عمومی در صنعت فولاد، علی رغم توجه به انتشارات و پوشش درون و برون سازمان با محتواهای تولیدی، توجه ویژهای را به ارتباطات درون سازمانی اختصاص می دهد. صنعت فولاد شاید از این جهت که من زمان زیادی را در این صنعت گذراندهام در این نوشتار مطرح شده است؛ اما با کمی دقت ملاحظه می شود که این امر در تمام صنایع مطلع نظر است.
در روابط عمومی صنعتی، ارتباطات درون سازمانی بیشتر از آنکه به انتشارات نیاز داشته باشد، به گوش دادن نیاز دارد. گوش دادن به درد دل کا رگرانی که سه شیفت کاری در روبروی کوره مواد مذاب در دمایی که برای بسیاری از ما غیرقابل تحمل است می ایستند و یا آلودگی صوتی و زیست محیطی را برای یک حقوق حداقلی تحمل می کنند.
اگرچه واحد منابع انسانی به عنوان رکن اصلی در انگیزش نیروی انسانی کار می کند، اما روابط عمومی در واحدهای صنعتی فراتر از انگیزش کارکنان به ایجاد حس تعلق سازمانی در میان کارکنان می اندیشد. حسی که باعث جلوگیری از هدر رفت منابع مالی برای سازمان و از جلوگیری از بیکاری و توجه به مطالبات کارگران در صنعت می شود.
در اثنای این گوش دادن، درمی یابیم که چرا کارکنان ناگهان شرکت را ترک می کنند، درک می کنیم چرا هزینه های سرسام آور آموزش نیروهای جدید در بخش های صنعتی پرداخت می شود، و چرا گاهی حضور کارکنان از سر شوق نیست. آنگاه است که روابط عمومی به عنوان چشم و گوش و زبان گویای سازمان به صدا در می آید و جویای سینه ای شرحه شرحه از فراغ می گردد تا شرح درد اشتیاقش را بیان کند.
گاهی یک خسته نباشید ساده، گاهی یک مشکلتان چیست و چطور می توانیم به شما کمک کنیم، بیشتر از هزار پاداش به یک کارگر برای ادامه کار انگیزه می دهد. اما اینها را چه کسی باید بگوید؟ چطور باید بگوید؟ کجا باید بگوید؟ به چه کسانی باید بگوید؟ پاسخ به این سؤالات در صنعت نیز همانند سایر بخش ها کار روابط عمومی است. اما کدام روابط عمومی؟ روابط عمومی که خودش را در صنعت به عنوان یک بخش مستقل و ذیل مجموعه مدیریت تعریف کرده اند. آیا این روابط عمومی می تواند از چنان اقتداری برخوردار باشد که بتواند در تعامل با سایر مدیریت ها قرار بگیرد؟ این روابط عمومی راه تعامل با مدیران را می داند. این روابط عمومی صدای کارکنان را می شنود و درد دلشان را می فهمد و پیشنهاد می دهد.
بنابراین، روابط عمومی در صنعت علی رغم اهمیتی که برای ارتباطات برون سازمانی قائل است، بیشتر به ارتباطات درون سازمانی توجه می کند. او سعی می کند که به مجموعه نشان دهد که صدایشان از طریق روابط عمومی به مدیریت بهتر رسانده می شود. چراکه روابط عمومی میتواند افکار عمومی را بهتر برای مدیران معرفی کند. روابط عمومی میتواند بحران را پیش بینی کند و آن را به اطلاع مدیران برساند تا پیشگیری شود.
در این کشاکش بزرگ ترین آسیب پیش روی روابط عمومی ها و به ویژه روابط عمومی های صنعتی با توجه به محیط زمخت صنعت، عدم تثبیت جایگاه روابط عمومی است. روابط عمومی باید ابتدا بتواند خودش را تثبیت کند. بگوید که کیست؟ برای چه آمده است؟ چگونه فکر می کند؟ به چه فکر می کند؟ چگونه برنامه ریزی می کند؟ چه ابزارهایی در اختیار دارد و با آن ابزارها چگونه می تواند شرایط را به نفع سازمان و مخاطبان تغییر دهد؟
روابط عمومی ناشناخته، روابط عمومی بنر چسبان، روابط عمومی دست وپا گیر صنعت است. چراکه صنعت عموماً به دنبال بازگشت سرمایه است. اگر حتی به کارگران فکر می کند با این رویکرد است که آنها تا چه میزان می توانند به بازگشت سرمایه کمک کنند. اما روابط عمومی چطور می تواند بگوید که من چه نقشی در فروش داشته ام؟ چطور میتواند بگوید به مخاطبان درون سازمان احساس تعلق به سازمان را دادهام؟ چطور می تواند بگوید اعتبار سازمان در گرو نقشی است که من ایفا کردهام؟ و چطور می تواند بگوید که من روندها را بررسی میکنم و من چیزهایی را در خشت خام سازمان می بینم که در آیینه مدیریت قابل مشاهده نیست؟
در نتیجه روابط عمومی در صنعت و صنعت روابط عمومی با طیف وسیعی از سؤالات و ابهامات روبروست. از یک سو این ابهامات در درون سازمان برای مدیران همچنان وجود دارد و باعث میشود جایگاه روابط عمومی آنچه باید نباشد، و از سوی دیگر این ابهامات برای خود روابط عمومی باعث می شود که همواره گام هایش را با تردید بردارد. تا چه کسی و چگونه و با چه ابزاری و با چه رویکردی به این ابهامات پاسخ گوید؟